این روزا اوضاع یخچالمون خیلی خراب بود ... فریزرش پر برفک شده بود، یه جوری که آخراش دیگه فقط یه روزنه کوچیکی اون وسط بود که به زور یه بطری نوشابه ازش رد می شد ... اسمش رو گذاشتیم غار "یخچال صدر"، ما که حال نداشتیم فکری به حالش بکنیم ولی کار بجایی رسید که در اصلی یخچال به خاطر جلو اومدن برفک ها بسته نمی شد.

ما هم فقط از ترس اینکه به خاطر فساد منابع غذایی محدود موجود یه وقت از گرسنگی منقرض نشیم، نشستیم کلی فکر کردیم ... باید کاری می کردیم که زودتر آب شه این برفکا، تصمیم گرفتیم که بکشیمش از برق ولی از آنجایی که ما کتابدارانی به نظافت اتاق خود اهمیت دهنده هستیم، یخچال رو بردیم تو حموم تا اونجا برفک ها آب بشن.

صبح روز بعد رفتم تو حموم و دیدم که برفک ها کاملا آب شده، اما خیلی کثیفه در و دیوار یخچال. با خودم گفتم ما که اینو تا اینجا آوردیم، همینجا بشورمش بعد ببریمش تو اتاق. خلاصه اینکه با سطل آب و لیف و شامپو و ... غیره افتادم به جونش ... سطل رو پر از آب داغ کردم و با تمام زورم پاشیدم توش تا قشنگ تمیز بشه ... در همین حال که از این تمیزکاری خفنم لذت می بردم یادم اومد که این یک وسیله برقی است و احتمالا الان کلا خراب شده ... خرامان خرامان رفتم بیرون از اتاق و آرام آرام بچه های اتاق رو توجیه کردم که این شتریه که در خونه هرکسی می خوابه و باید برای انقراض آماده بشیم ...


پ.ن1: این وصیت نامه من نبود، یخچال مون داره عین مرد کار می کنه و ما زنده ایم

پ.ن2: یخچال خوابگاه، بیدی نیست که با این آبا بلرزه

پ.ن3: چیه آقا یا خانم مدیر وبلاگ؟ چرا اینجوری نیگا می کنی؟ قرار نیست که هر سوتی که یک شخکایی میده منجر به زیان جانی و مالی و غیره اش بشه.


برچسب‌ها: انقراض, کتابدار, یخچال
+ نوشته شده در  جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۰ساعت 15:32  توسط آنه شرلی | 
آنه!
تکرار کتابدارانه ی روزهایت چگونه گذشت
وقتی که گیجی چشم هایت در پشت قفسه های خاک آلود کتابخانه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کارورزی
از تنهایی معصومانه ی دست هایت

آیا می دانی که در هجوم شخکابازی ها
و دوران خنده آور زندگی ات
حقیقت زلالی سرعنوان های موضوعی نهفته بود؟!! 
آنه!
اکنون آمده ام تا دست هایت را
به پنجول های صورتی شبکه خنگولهای کتابداری ایران بسپاری
و در آبی بیکران سوتی ها به پرواز درآیی
و اینک آنه! شکافتن و گند زدن در انتظار توست!

    

در انتظار تو ...                                          

منابع و مآخذ:

آنه شرلی با موهای قرمز

+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم بهمن ۱۳۹۰ساعت 15:46  توسط آنه شرلی | 
 
صفحه نخست
پروفایل مدیر وبلاگ
پست الکترونیک
آرشیو
عناوین مطالب وبلاگ
درباره وبلاگ
مطالب این وبلاگ برگرفته از اتفاقات روزمره ی زندگی ماست!
دوغ! نوشابه!

نوشته های پیشین
مهر ۱۴۰۰
شهریور ۱۴۰۰
مرداد ۱۴۰۰
تیر ۱۴۰۰
فروردین ۱۴۰۰
دی ۱۳۹۹
آذر ۱۳۹۹
اردیبهشت ۱۳۹۹
اسفند ۱۳۹۶
مرداد ۱۳۹۵
دی ۱۳۹۴
فروردین ۱۳۹۱
اسفند ۱۳۹۰
بهمن ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۸
اردیبهشت ۱۳۸۸
بهمن ۱۳۸۷
دی ۱۳۸۷
آذر ۱۳۸۷
آبان ۱۳۸۷
تیر ۱۳۸۷
اردیبهشت ۱۳۸۷
اسفند ۱۳۸۶
بهمن ۱۳۸۶
دی ۱۳۸۶
آذر ۱۳۸۶
مهر ۱۳۸۶
شهریور ۱۳۸۶
مرداد ۱۳۸۶
برچسب‌ها
راننده (2)
ماشین (2)
حواس پرتي (2)
غیر استاندارد (1)
تنور (1)
نام پدر (1)
کرونا (1)
دفترچه بیمه (1)
هورمونهای زنانه (1)
فرمها (1)
زن دایی (1)
تاکسي (1)
کره محلی (1)
نشانی ها (1)
دایو (1)
پول گاز (1)
یواشکی ماشین برداشتن (1)
اِل جی (1)
صندلي عقب (1)
ماشين شخصي (1)
نویسندگان

پدر پسر شجاع
overdose
آنه شرلی
اسکلت رقومی
ام وی ام
بونیتو
پروفسور بالتازار
جوجه اردک زشت
جودی آبوت
خاله سیتا
دوربین
سرندیپیتی
سنجد
ظرف شکن
فِلِرتیشیا
گوجه فرنگی باسواد
ممول کتابدار
نیش نیش
واتو واتو
وورووجک
کوزت
پیوندها
طنز کتابداری
 

 RSS

POWERED BY
BLOGFA.COM